بسم الله الرحمن الرحيم
شهيد علي رضا در سال 1342در شهرستان کازرون متولد شد.سه ساله بود که پدرش به رحمت ايزدي پيوست .دوران ابتدايي خود را در دبستان مهديه و دوران راهنماي خود را در مدرسه راهنمايي بهبهاني به پايان رسانيد .ديپلم اقتصار خود را در دبيرستان ابواسحق کازرون به پايان رسانيد.او هنوز نتيجه امتحاناتش اعلام نشده بود که با برادر هم فکرش نادر دبستاني در بسيج شيراز ثنت نام نمود و عازم جبهه غرب شدند .و پس از مراجعت به عنوان حسابدار کميته امداد امام خميني شاخه کازرون مشغول به کار شد .(البته او قبل از رفتن به جبهه هم در کميته امداد امام خميني مشغول خدمت به مستضعفان بود.)وي سه بار در جبهه جنوب شرکت نمود و آخرين بار هم با برادرش هم سنگرش نادر دبستاني عازم جبهه جنوب شدند و سرانجام در مورخه 29/12/60به درجه رفيع شهادت رسيد و چند روز هم همرزمش نادر دبستاني به القاء پيوست .او هميشه در تظاهرات شرکت مي نمود علي رضا ساده مي زيست از خصوصيات نام برده سکوت توام با تفکر بود،نماز شبب مي خواند و سعي مي کرد نماز را در مسجد با جماعت بخواند ،چنان چه که پولي به دست مي آورد سعي مي کرد بيشتر آن را در راه خدا مصرف نمايد .او معلم اخلاق براي برادران حزب الهي و خانواده اش بود. برادان حزب الهي او را بسيار دوست مي داشت.هميشه سعي داشت او را از خود راضي نگه دارد از مطالعات خويش به نحو احسن استفاده مي کرد از مطالعات کتب ديني برداشتي که از مطالعات قرآن داشت وظيفه خود مي دانست که بايد بر عليه طاغوت زمان در جبهه جنگيد و بدين ترتيب بود که علي رضا براي رسيدن به هدف خود يعني پيوستن به معبود هميشگي اش عازم جبهه هاي جنگ شد تا در آن ميعادگاه خونين معشوق خود را ملاقات نمايد .و او خوب مي دانست که بايد جان دهد و از خون وضو سازد تا بتواند در جوار معشوقش آرام گيرد .و سرانجام در تاريخ 29/12/60اين عاشق دلباخته ا...و سرباز رشيد روح ا...با قامتي استوار در جبهه رقابيه به وصال حق تعالي رسيد و از زندان زندگي رهاي يافت .شهادت بر او مبارک باد و راهش پر رهرو باد.
به نام خداوند بخشنده مهربان ايها الذين آمنو استعينوا بالصبر و الصلوة ان الله مع الصابرين و لا تقولو ا لمن يقتل فى سبيل الله امواتا بل احياء و لكن لا تشعرون (بقره -153) اى كسانيكه ايمان آورده ايد ازمقاومت و پايدارى (در راه سختى ها و ناملايمتها در جنگ با دشمن خدا و مردم ) و پيوند با خدا (نماز) كمك بگيريد و بدانيد كه خداوند با مقاومت كنندگان است و به كساينكه درراه خداكشته مى شوند مرده نگوئيد بلكه زندگانند ولكن درك نمى كنيد وقتلو ا فى سبيل الله الذين يقاتلونكم و لا تعتدوا ان الله لا يحب المعتدين و اقتلو ا هم حيث ثقفتموهم و اخرجوهم من حيث اخرجوكم و الفتنة اشد من القتل (بقره 191) و بجنگيد در راه خدا با كسانى كه با شما مى جنگد و تجاوز وتعدى نكنيد به درستى كه خداوند تعدى كنندگان را دوست ندارد هرجا آنها را گير آوريد جنگ كنيد و از همان جا كه شما را بيرون كردند بيرون كنيد (زيرا كه ) فتنه ازكشتن سخت تر است قل انما اعظكم بواحده ان تقومومثنى و فرادى ثم تتكفرو اما بصاحبكم فمن جنه برپا خيزيد براى خدا دوتا دوتا ؟؟؟ تنهايى سپس فكر كنيد كه از چه راهى بايد حركت كنيد من المومنين رجال صدقوا ما عاهدوا ا... عليه منهم من قضى نحبه ومنهم من ينتظر وما بدلوا تبديلا . برخى ازمومنان مردان بزرگى هستند كه به عهد و پيمانى كه با خدا بستند كاملا وفا كردند پس گروهى به آن عهد ايستادگى كردند (تا شهيد شدند ) برخى با نتظار مقاومت كردند و هيچ عهد خود را تغيير نداند يا ايهاالذين امنوا تقوا الله و ابتغوا اليه الوسيله و جاهدوا فى سبيله لعلكم تفلحون . اى اهل ايمان ازخدا بترسيد و (بوسيله ايمان و پيروزى اولياء حق ) به خدا توسل جوييد و در راه او جهاد كنيد رستگار شويد و لا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون .(قرآن كريم ) چنين مپنداريد آنهايى كه در راه خدا جنگ كردند و كشته شدند مردگانندبلكه آنها زنده اند و جاويدان و در نزد خداروزى مى گيرند . آرى شهيد همچون قلبى است كه به اندامهاى خشك و مرده بى رمق جامعه خويش خون مى رساند و بزرگترين معجزه شهادتش اين است كه به يك نسل ايمان جديد خويشتن را مى بخشد . آرى وصيت من به ملت قهرمان ايران است كه در برابر باطل على رغم هرمصلحتى ولو به قيمت نابود شدن خويش و نه گفتن ارزش و معنى هر علمى و هر عقيده اى درمذهب به داشتن رهبرى درست و پاك و معتقد بودن كه جامعه اگرفاقد رهبرى درست باشد هر عملى و هر عقيدهاى بى ثمراست بنابراين بايد قدر امام را بدانيم و تا آخرين قطره خونى كه داريم درراه او بريزيم زيرا راه او راه خداست خداوار كاركردن عملمان و نيتمان و هر كارى را كه انجام مى دهم فقط براى خدا باشد آرى ما رزمندگان فقط وفقط براى اسلام و قرآن و خدا مى جنگيم و هدفمان فقط اسلام مى باشد آرى اگردراين راه شهيدشدم برايم گريه نكنيد زيرا به آرزوى خود رسيدم والسلام - عليرضا شيخيان