بسم الله الرحمن الرحيم
زندگي نامه شهيد محمدرضا اسکندري : شهيد محمدرضا اسکندري فرزند عطاء الله در سال 1344 در ميان خانواده اي مذهبي در کوچه هاي معطر شهرمان ارسنجان ديده به جهان گشود و پس از چند سالي به منطقه اشکنان لارستان در معيت پدرش که کارمند آنجا بود مسافرت کرد اما بعد از دو سال به ارسنجان برگشت و در سال 1351 جهت تحصيل علم و دانش پا به دبستان نهاد و دوران ابتدايي را در دبستان عسکري سابق و شهيد صبري طي نمود و سپس راهي مدرسه راهنمائي گرديد اما تا کلاس دوم راهنمايي مشغول تحصيل بود که به خاطر اينکه پدرش کارمند بوده و با حقوق ناچيز زندگي را اداره مي کرد بيشتر از اين نتوانست ادامه تحصيل دهد و مجبور به ترک تحصيل شد تا کمکي جهت معاش خانواده اش باشد و به کارگري مشغول شد و بعد از شروع جنگ تحميلي مدتي در بسيج سپاه ارسنجان مشغول همکاري شد و سپس به خدمت مقدس سربازي عزيمت نمود و دوران آموزش را در بهبهان و ادامه خدمت را در مناطق جنگي جنوب و خوزستان گذرانيد مناطقي که هر قدم آن يادآور خاطره شهداي به خون خفته بود مناطقي که خاک آن بوي تربت معطر کربلاي حسين عليه السلام را استشمام مي کرد و همچنان با متجاوزين به ميهن اسلاميمان مشغول نبرد بود و يکبار نيز مجروح گشت اما خداوند بزرگ او را همچنان استوار به بار آورده و به سوي خويش دعوت مي نمود تا اينکه نداي حق را لبيک گفته و در اين اواخر در تاريخ 22/4/1367 بعد از 26 ماه دفاع مقدس در راه نيل به اهداف جمهوري اسلامي در منطقه فکه با حرکات ناجوانمردانه و بمبارانهاي شيميائي از خدا بي خبران ملحد بعث عراق بدن پاک و قامت رعنايش را نقش بر زمين کردند و رزمنده اي ديگر را از ميان ما بردند و در غم هجرانش ما را به عزا نشاندند ولي به جهانخواران ثابت کرد که نيروهاي بر حق هميشه پيروزند و اما اين خونهاي پاک و اين قامتهاي استوار ما را در ادامه راهشان و سپردن انقلابمان به دست مهدي عجل الله تعالي و فرجه الشريف مصمم تر مي کند و باشد که ادامه دهنده راهشان و پاسدار ارزشهاي ولايتشان باشيم.
بسم الله الرحمن الرحيم
وصيت نامه شهيد محمد رضا اسکندري
و بشر الصابرين الذين اذا اصابتهم مصيبه قالوا انا لله و انا اليه راجعون .
مژده به صبر کنند گان آن که چون به حادثه سخت و ناگواري دچار شوند صبوري پيشه کنند و به فرمان خدا آمده و به سوي او رجوع خواهيم کرد .
حال که بدنهاي ما براي مردن آفريده شده پس چه بهتر که اين مرگ در راه خدا باشد ؟؟؟ بدانند که من آگاهانه و با انتخاب خود در اين راه قدم گذاشتم و از آن زمان من اين راه زندگي انتخاب کردم روز به روز که از عمرم مي گذشت موفقتر و بردبار تر گام بردارم . اگر توفيق بيشتري پيدا کردم و سعادت نصيبم شده توانستم فائق و رستگار شوم هيچکس مسئول مرگ و شهادتم نيست . بنابراين اميدوارم به جاي آن که بر من بگريند و عزاداري کنند از خداوند عفو و رحيم برايم طلب آمرزش و عفو براي خطاها و غفلتها ؟؟؟ کند . مادر عزيزم به خدا سوگند اگر شرک نبود بپاي شما سجده مي کردم شمايي که بعد از الله تمام وجودم و هستي ام از شماست و من نتوانستم قدر يک لحظه از زحمات طاقت کمر شکن شما را بدانم از اين که گاهي بچگي و جواني کردم و نتوانستم احترام لازم را مبذول دارم از شما ؟؟؟ کرده و پوزش مي خواهم . اميدوارم که شما را از مرگ من غمگين و افسرده نشو بدون که ؟؟؟ در سبز الي الله و اسلام و خط پيش و باشيد و اين را بدانيد که من در راه کامياب و سعادتمند هستم زيرا اين وعده به حق و حتمي خداوند حکيم در قران است که مي گويد بدرستي که جان و مال مومنين را به بهاي بهشت مي خرد در راه خدا جهاد کنيد و بکشيد و کشته شويد . و شما خواهران و برادران عزيزم اميدوارم که هدف انقلاب را اگر تاکنون درک نکرده ايد هر چه زودتر در آن و دستورات و اسلام را آن طور که شايسته اسلام حقيقي است انجام دهيد و خودتان يکي پديده واقعي امام کبير و رهبر عزيز انقلابمان گرديد . و شما دوستان و آشنايان بسيار .