بسم الله الرحمن الرحيم
زندگينامه شهيد علي بخش رخت افکن : شهيد علي بخش رخت افکن در تاريخ 19/4/1347 در روستاي علي آباد تنگ بيضاء از توابع شهرستان مرودشت ديده به جهان گشود ، برادر شهيد در سن 6 سالگي به دبستان امام خميني ( پهلوي سابق ) روستاي خود روانه شد و دوران ابتدايي را با موفقيت به پايان رساند . بعد از دوران ابتدايي براي ادام? تحصيل مجبور شد که به روستاهاي همجوار بنام جعغرآباد روانه گرديد و ثبت نام نمود و تا سال سوم راهنمايي را در مدرسه راهنمايي شهيد مدرس گذراند و در حالي که هر روز تقريباً چهار مرتبه از محل به مدرسه که در حدود 5/1 کيلومتر فاصله بود برود موفق به گرفتن سيکل شد حدوداً سال 1363 بود . او چون در يک خانواده مذهبي و مؤمن متولد شده بود ، احکام اسلام در خون و رگ او مخلوط شده بود ، آثار معصوميت و ادب در چهر? او مشخص بود و اخلاق حسنه اش نمونه و اسوه در بين دانش آموزان بود . برادر شهيد مثل ديگر دانش آموزان مسلمان علاقه داشت که ادامه تحصيل بدهد ولي نبودن دبيرستان در نزديکي محل و شايد فقر اقتصادي ( بطور کلي ) باعث شد که ايشان درس را ترک نمايد و به پدرش در امر کشاورزي و باغداري همکاري نمايد ، خلاصه با ادامه يافتن جنگ تحميلي و علاق? شديد ايشان به خدمت در راه خدا براي اولين بار به بسيج محل مراجعه و ثبت نام نمود و به پادگان آموزشي اعزام گرديد و ايشان بعد از آموزش نظامي به جبهه نور عليه ظلمت در غرب کشور اعزام گرديد و بعد از چند ماه خدمت از بسيج تسويه حساب کرده و پس از مراجعه به محل و استراحت کمي دوباره عشق به الله و شهادت او را واداشت که به جبهه اعزام گردد و اين بار به جبه? جنوب در لشکر 19 فجر اعزام گرديد خلاصه بعد از پايان مأموريت دوباره به محل مراجعه نموده از بسيج تسويه حساب نمودند . برادر شهيد چون هدفش و راهش را خوب شناخته بود و فلسفه چگونه زيستن و چگونه مردن را آموخته بود باز روانه جبهه جنوب گرديد و با چند تن از بچه هاي روستا در يکي از گردان هاي تيپ مقدس المهدي (عج) مشغول به خدمت و مبارزه با دشمن تجاوزگر گرديد بنا به گفته دوستان و همسنگران شهيد ، آثار ايثار ، مردانگي ، مظلوميت ، ادب و حيا و شرم مردانگي در چهره اش در جبهه هويدا بود ايشان بعد از پايان مأموريت دوباره تمديد کرد و در جاي قبلي مشغول به خدمت شد و اين بار مي بايست آماده شود براي عمليات والفجر هشت و برادر شهيدمان روان? آموزش تخريب شد خلاصه آموزش هم تمام کرد و با يک آمادگي کامل چه نظامي و چه معنوي منتظر وقت موعود شد و طوري عوض شده بود که دوستان را به شگفت مي انداخت و چهره اي نوراني داشت و مثل اينکه از غيب صحبت مي کرد و بنا به گفت? يکي از دوستانش چند ساعتي قبل از عمليات چند بار خداحافظي کرد و مي گفت فلاني بيا تا خداحافظي آخر را کنيم و مرا حلال کن و از دوستان و هم محلي هايم براي من حلال بودي بطلب . اين برادر عزيزمان هم مانند ديگر مجاهدين شهيد راه خود را خوب انتخاب کرد و خوب رفت و در روز 22/11/1364 ساعت حدود 10 صبح با رشادتي بي نظير شهادتي بي نظير را در آغوش گرفت و به لقاء الله پيوست و مفقودالاثر شدند و کميته جست و جوي مفقودين در تاريخ 30/8/1375 پيکر پاک شهيد را پيدا کردند و دفن نمودند . روحش شاد و يادش گرامي باد .
بسم الله الرحمن الرحيم ولا تحسبن الذين قتلو فى سبيل الله امواتا بل احيا ء عند ربهم يرزقون آنقدر به جبهه مى روم تا شهيد شوم اى جوانان نكند د ررختخواب ذلت بميريد كه حسين (ع) درميدان نبرد شهيد شد اى جوانان مبادادرغفلت بميريد كه على (ع)درمحراب عبادت شهيد شده مبادادرحال بى تفاوتى بميريد كه على اكبر حسين درراه حسين عليه السلام وبا هدف شهيد شد اى مادران مباداازرفتن فرزندانتان به جبهه جلوگيرى ننماييد كه فرداى قيامت درمحضر خدا نمى توانيد جوا ب زينب كه تحمل 72 شهيد را نمود بدهيد اى مادران مانند وهب جوانانى را داده ايد پس نگيريد كه همچنان وهب گفت سرى را كه درراه خدا داداه ام پس نمى گيرم برادران استغفار ودعا وقرآن خواندن را ازياد نبريد كه بهترين درمانها وروشنايى چشم خواندنقرآن
مىباشد وهميشه بيادخدا باشيد ودرراه رضاى خدا قدم برداريد وحضورتان درجبهه هاى نبرد حق عليه باطل را ثابت وپا برجا نگه داريد اگر فيض شهادت نصيبم شد آنانكه پيروخط سرخ امام خمينى نيستند نمى خواهم برايم گريه كنند وبرجنازه ام حاضر گردند سلام مرا به امام عزيزم برسانيد وبگوييد كه تا آخرين قطره خونم سنگر اسلام را ترك نخواهم كرد وسنگر شهيدان را خالى نمى كنم تا هنگامى كه همه احكام اسلام درزير پرچم اسلام امام زمان (عج) به اجرا درآيد مادرم اگر من شهيدشدم براى من گريه نكنيد براى حسين گريه كنيد پدرم ومادرم مرا ببخشيد وحلال كنيد كه من بجز اينكه زحمتى بودم براى شما چيز ديگرى نبودم اميدوارم كه با ريختن خونم بتوانم خدمتى به شما وهمچنين به اسلام كرده باشم وبه تمامى خواهران وبرادران بگوييد كه اگر من شهيد شدم براى من گريه نكنند وبراى حسين گريه كنند ازكليه برادران وخواهران مى خواهم كه مرا به بزرگى خودشان ببخشند وحلالم نمايند ازكليه برادران مى خواهم كههروقت سرقبرمن آمديد شهيدم من را بخوانيد وهميشه مسجد ونمازجماعت را تركنكنيد به ا ميد پيروزى حق عليه با طل والسلام