بسم الله الرحمن الرحیم
زندگی نامه شهید غلام عباس یحیی پور: شهید غلام عباس یحیی پور در سال 1344 در گراش در خانواده ای مذهبی و متدین و اصیل دیده به جهان گشود پدر و مادرش او را در تحت سرپرستی خود تربیت نمودند و با اخلاق و آداب اسلامی او را آشنا ساختند در نتیجه او کودکی مؤدب و خوش رفتار و تابع گردید . در مرز هفت سالگی در دبستان هرمزی ثبت نام کرد و دوره ابتدائی را پشت سر گذاشت با توجه به علاقه خاص و محبت زیادی که به پدرش داشت و به خاطر کمک به معاش خانواده و تامین نیازهای زندگی بعد از دوره پنج ساله ابتدائی تحصیل را ترک نمود و در مغازه پدرش به کار و فعالیت پرداخت . پیروزی انقلاب اسلامی تأثیر بسیار عمیقی بر روح و روان او گذاشت و از او یک نیروی مومن و انقلابی و متعهد و زرنگ و غمخوار ساخت از آن زمانی که ماهیت انقلاب اسلامی و اصالت آن را شناخت یک لحظه از مواضع و آرمان ها و ارزش های گرانقدر انقلاب عقب نشینی نکرد از باطنی پاک و بی آلایش و روحی با صفا و خالص و ضمیری پر شور و عمیق برخوردار بود و همین طهارت و پاکی روح سبب شده بود که از یک درایت و آگاهی خاصی برخوردار باشد و مسائل و جریانات انقلاب اسلامی را درک کند . با شروع جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران تحول جدیدی در روحیه او پیدا شد به حدی که او را به طور کلی دگرگون ساخت و بیش از گذشته از او نیروی فعال تری تربیت نمود با وجودی که در آن زمان بیش از 16 سال نداشت اما عمق فاجعه و درنده خوئی صدامیان را به خوبی و آسانی درک می کرد او فهمیده بود که باید در مقابل هجوم و حملات سهمگین و ظالمانه دشمن با جان و دل از آرمان های انقلاب اسلامی و وطن اسلامی دفاع و جانبداری کرد در سایه همین تفکرات حیات بخش بود که در بسیج سپاه گراش ثبت نام کرد و به عضویت پایگاه مقاومت مسجد علی بن ابیطالب (ع) در آمد او شب ها در سنگر پایگاه به فعالیت و حفاظت از پایگاه و گشت زنی می پرداخت و روزها کار می کرد و در خدمت پدرش زحمت می کشید تا این که خودش را برای رفتن به جبهه آماده ساخت او در سال 1363 به عنوان سرباز اسلام به جبهه جنوب اعزام شد و در لشکر زرهی 38 ذوالفقار مستقر گردید و آنقدر عشق و علاقه به جبهه و دفاع داشت که دو سال تمام در آنجا مقاومت کرد و با صدامیان جنگید . به خاطر شدت علاقه و احساس مسئولیت و حب به انقلاب اسلامی و وطن اسلامی بعد از اتمام دوره سربازی هم جبهه را رها نکرد و مرتب در لباس مقدس بسیجی به جبهه اعزام شد او قبل از شهادتش خودش می دانست که به فیض مقدس شهادت نائل می آید و آنقدر عاشق و شیدای جبهه و جنگ و مبارزه با صدامیان بود که در آخرین اعزامش قبل از عملیات کربلای 8 متوجه می شود که برادرش رضا از آن موعد مقرری که باید از جبهه برگرد تاخیر کرده آماده می شود که برای جستجو و کسب اطلاع از وضعیت و موقعیت برادرش به جبهه رود اما بعضی ها از رفتن او ممانعت می کنند او در جواب آنها می گوید اگر نگذارید بروم بعداً پشیمان می شوید او رفت و رفتنش منجر به افتخار شهادت شد او در عملیات کربلای 8 شرکت کرد و در تاریخ 18/1/1366 به درجه رفیع شهادت نائل آمد . روحش شاد و یادش گرامی باد .