بسم الله الرحمن الرحيم . شهيد رضا صفائيان در سال 1308 در خانواده اي فقير در شهر آباده چشم به دنيا گشود در سن 10 سالگي بود که پدرش را از دست داد و سرپرستي افراد خانواده به عهده او و مادرش بود و مادرش به نانوائي و خود به کار در خارج از خانه مي پرداخت و زندگي سخت و پرمشقتي را به همراه داشت بعد از 9 سال براي سربازي خوانده شد و در همين سال به خدمت مشغول شد بعد از 2 سال که خدمتش تمام شد با دختري از خانواده اي متوسط ازدواج کرد و باز زندگي را با سختي و مشقت شروع کرده و به کارهاي آزاد مشغول بود و بعد از سه سال به خدمت ژاندارمري مشغول شد و با اينکه رژِيم طاغوت روي کار بود اما فقط هميشه صحبتش اين بود که براي رضاي خدا کار کنيد و در مدت 25 سال خدمت هميشه در جهت رضاي خدا بوده است شهيد رضا صفائيان داراي 5 فرزند مي باشد و بعد از پايان خدمتش در ژاندارمري به علت کمي درآمد و خرج زياد باز به کار آزاد مانند بنائي مشغول شد يکسال را نيز در خانه گذراند مشغول به کتاب و قرآن خواندن شد و مدتي که به پرستاري از برادر بيمارش پرداخت و بعد از بهبودي حال برادر به جبهه اعزام مي شود که اولين بار به جبهه دارخوئين اعزام شد که ترکش خمپاره به پايش اصابت مي کند و بعد از خوب شدن دوباره و اين دفعه به جبهه فکه اعزام مي شود و اين دفعه به درجه رفيع شهادت نائل مي شود که جمعا مدت 7 ماه در جبهه بوده است شهيد صفائيان در مدت حيات خود هميشه با منافقان درگير بود و حتي از فاميل و آشنايان هم بودند به مبارزه برمي خواست و مي گفت اگر با اين انقلاب مخالف باشيد من ترک شما را خواهم کرد و شهيد صفائيان با فقر زيادي که داشت هميشه به فقرا کمک مي کرد و طبق گفته خانواده خود روزي بعد از کار زياد 3 ريال پول خود را فقيري مي بخشد و خود شب را بي شام بسر مي برد . اين نشان دهنده اين است که به خانواده هاي علاقه زيادي داشت و فقر آنها را درک مي کرد همسر شهيد انقلاب اسلامي براي ما از همه نظر خوب بوده است و هيچ نارضايتي نداريم و هميشه با کساني در صف مي ايستند مبارزه مي کنيم و مي گوئيم براي هيچ چيز حرص نزنيد زيرا اينکه جنگ هست همه چيزخواران است مقصر تحميلي ايران و عراق را آمريکا مي داند و مي گويد از روزي که بني صدر از فرماندهي کل قوا برکنار شد بيشتر اين اتفاقها تقصير او مي باشد و آرزويم اين است يکروز صبح که بلند مي شوم از راديو خبر مرگ صدام را بشنوم همسر شهيد اخلاق شهيد صفائيان را اينطور توصيف مي کند اخلاقش در خانه خيلي خوب بود و در مدت 30 سال زندگي حتي يک حرف بد و کوچک به من نزد و همه حسرت او را مي خوردند و در مدتي که به جاي ديگر منتقل مي شد همه ناراحت بودند که چرا ديگر نيست که از نصايح او استفاده کنند و با همان سوار کمي که داشت به بچه هاي خودش قرآن ياد مي داد و هميشه حسرت اينرا مي خورد که چرا سواد زياد ندارد که بتواند کتابهاي بزرگتر و پرمحتواتر بخواند همسر وي در مورد اينکه شهيد چه کسي است مي گويد کسي است که به خدا نزديک باشد و هميشه حرفش الله و علي باشد و علي رضاي خداکار کند و بخاطر اسلام و ميهن خود با کفار بکند . روحش شاد و راهش مستدام باد .