زندگي نامه برادر بسيجي ، ابوالقاسم راستي
در بيست و دوم خرداد 1350 در خانواده اي مذهبي و مسلمان به احکام الهي و دين مبين اسلام ديده به جهان گشود و زماني که خفقان تمام ايران را فرا گرفته بود در روستايي از حومه مرودشت متولد شد که دوران پر راز و رمز کودکي را در روستاي اسفدران که حاکي از کليه ي فضيلت هاي الهي و صميميت ، روحاني را پشت سر گذاشت و دوران ابتدايي را در مدرسه شهرک طالقاني شروع کرد که اين دوره را در دبيرستان شبانه روزي علي آباد کمين بعد از يک آزمون ورودي توانست رتبه دوم را کسب کند و با جديّت هر چه تمام تر يک دوره سخت و دور از خانواده را شروع کرد که درهمان ؟؟؟ تحصيل توانست با جديتي که از خود نشان داد يکي از دانش آموزان نامي دبيرستان شود تا اينکه حتي کارشناسان دبيرستان ، مسئوليت چندين بخش توليدي دبيرستان را به ايشان محول کردند . و در همين دوران اول دبيرستان بود که عشق الهي در وجود ايشان شعله ور شده و هواي کوي دوست کرد و با يک دوره 12 روزه در پادگان شهيد ؟؟؟ آموزش رزمي بسيج را فرا گرفت و با اينکه سني از عمر پربارش نگذشته بود جهت اعزام به جبهه نام نويسي کرد که در مرحله اول به خاطر علاقه اي که بين ايشان و اساتيد دلسوز و مهربان دبيرستان وجود داشت با اعزام ايشان موافقت نشد سپس با نمرات خيلي عالي سال اول را تمام کرده و وارد سال دوم شد که در همين موقع عشق الهي در وجودش دو چندان شده و سفير گلوله از جا کنده شده و براي بار دوم نام نويسي کرد که با اين مرحله موافقت صورت گرفته و در 22/1/67 به جبهه هاي جنوب اعزام شد و هنوز چند ماهي از وجودش در جبهه هاي حق عليه باطل نگذشته بود که در منطقه شلمچه در مورخه 4/3/67 در پاتک دشمن زبون با اينکه مي ديد دشمن در حال حمله از زمين و آسمان است آر پي جي برداشته و به جلو براي مقابله با دشمن دين و قرآن حمله ور شده که در صبهگاه همين روز شهد شيرين شهادت را نوشيد و به فيض شهادت نايل گرديد . و بعد از گذشت 8 سال پيکر گلگونش در کربلاي ايران شناسايي شد و جهت تشييع به زادگاهش فرستاده شد که شما عزيزان شاهد پر ازدحام تشييع اين شهيد عزيز بوديد. والسلام